بردیا بردیا ، تا این لحظه: 13 سال و 2 ماه و 20 روز سن داره

.... BARDIA ....

سفر به.... (2)

1390/4/22 18:08
نویسنده : بردیا
452 بازدید
اشتراک گذاری

خوشمزهپنجشنبه ساعت4بعداز ظهرهوا هم نسبتا گرم بود که حرکت کردیم به سمت یاسوج ، با اینکه طبیعت بین راه خیلی زیبا بود ولی بابا نایستاد چون قبل از حرکت گفته بود تا زودتر حرکت کنیم تا وقت باشه بایستیم و تا قبل از تاریکی هوا یاسوج باشیم با این اوصاف باز هم مجبور شد یک جا بایسته چون پوشک من بایستی عوض میشداوهاسترس ولی فکر میکنم چون دوربین بابا شارژ نداشت جایی نایستاد آخه بابایی عاشق عکس گرفتنه ...

ساعت 7یا19 بود که به خونه دختر خاله زهرا رسیدیم  خاله پریسا هم  اونجا بود ،خلاصه اون شب به خوش وبش گذشت

برنامه ریختیم که فردا بریم آبشار یاسوج من شهریور پارسال رفته بودم آبشار اون موقع تو شکم مامانی بودم!!!

ساعت 8صبح بیدار شدیم ناهار و خاله از قبل آماده کرده بود وساعت 10 بود  حرکت کردیم آبشار خیلی شلوغ بود

به هر دردسری که بود بابا ماشینو پارک کرد وچادر هم که قبلا رزرو کرده بودیم وسایلو بردیم تو چادر(عکس بالا وعکس زیر در چادر گرفته شده)

راستی یادم رفت بگم من الان یک ماهیی هست که میرم رو شکم واز پریروز20/4 میتونم دوباره برگردم رو کمرلبخند

عکسی که با بابایی گرفتم

ادامه دارد...

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (2)

زهره
22 تیر 90 18:33
سلام چه پسر ناز و خوشکلی . ایشا لله خدا واستون 100000000 سال نگهش داره. و سایه ی شما و باباش و بالا سرش نگه داره. خیلی ایده ی جالبیه که از زبون خودش مطالب و نوشتید. امروز اولین پست وبلاگ منه اگه دوست داشتید خیلی خوشحال میشم که به وبلاگ منم سر بزنید.شاد باشید و عاشق.
مامان ماهان
23 تیر 90 0:40
ای جونم با این عکسای نازش
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به .... BARDIA .... می باشد