اولین روز پدر
دیروز که خونه ما مهمانی بود عمه و بچه هاش و نوه هاش پیش ما بودن ، بابایی که تا سالهای قبل
بدون من روز پدر رو جشن میگرفت امسال حال و هوای دیگه ای داشت راستی منم که مرد خونه هستم
کسی تبریک بهم نگفت فکر کنم بخاطر اینکه خیلی گریه کردم یادشون رفت
به هر حال گذشت اینم عکسای اون شب ....
این روزا لثه هام خیلی اذیتم میکنه
راستی چن تا عکس جدید تو فیس بوکم کذاشتم ببینید....
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی