بردیا بردیا ، تا این لحظه: 13 سال و 2 ماه و 16 روز سن داره

.... BARDIA ....

جدیدترینهای بردیا در آبانماه90

سلام  سینه خیز رفتن من از 30آبان شروع شد و باید خوشحالی بابا و مامان رو میدیدید .....   علاقه به کنترل تی وی و.... هجوم به تلفن هنگام صحبت کردن بابا ومامان وکشیدن سیم آن.... عشق به موبایل و بازی با اون و گهگاهی به دور چشم دیگران تو دهن کردن از جمله کارای منه... واینکه تا الان (10آذر)  تعداد دندونام به هشت رسید( بگید ماشاا...)  !!      عکس بالا : خان شهرمون میباشد !!!!   وعکس پایین: خان و دختر خاله میباشد !!!   ...
10 آذر 1390

سفری ب گچساران

سلام دوستــــــــــــــــــــــــــای خوبم  ما که چند روزی رو رفتیم سفر اگه بشه اسمش رو سفر گذاشت !!!! چون رفتیم به بندر گناوه برای خرید که چیزی نخریدیم بعد رفتیم خونه خاله پریسا ،گچساران که دو روز هم اونجا بودیم  بدون اینکه حتی یه چرخی تو شهر بزنیم وبعد حرکت کردیم بطرف شیراز سه روز هم اونجا سپری شد که همه به دنبال دوا و دکتر گذشت ، نمیشه بیایم شیرازو سراغ دکتری نریم ! انگار یکی از اعمال واجب در شهر شیراز رفتن پیش دکتراشه !!!!! خلاصه دکتر رفتن ما به دفعات دیگه نیز موکول گردید !!! اینم از سفر ما !!!  البته عکــــــــــــــــــــساش خالی از لطف نیست .....   عکسها فبل از حرکت تو پارکینگ...
4 آذر 1390

آلبوم آبان ماه بردیا

دنباله عـــــــــــــــــــــــکسها در ادامه مطلب   اینم دو آپشن از خوابیدن آقا بردیا..... !!     و بالاخره ماشین سواری.....     ...
16 آبان 1390

آبان ماه 90

ســـــــــــــــــــلام     آق بردیا تا امروز شش تا دندون در اورده و علاقه زیادی ب سیب و گلابی داره و با مهارت خاصی آبشون رو میمکه، آقا شیرازی که تازه یادشون افتاده باید یه تکونی هم به خودش بده از غلت خوردن شروع کرده و از اول اتاق غلت میزنه تا جایی که دستشون برسه به چیزی که بتونه شیطونی کنه  واگه چیزی نظرشون رو جاب نکرد به هیچ عنوان انرژی اتلاف نمیکنه !!!!             تصاویری از شیطنتهای آقا در ادامه مطلب....   نترسید بابا... حواسمون هست.....   اول صبح خودشو به اتو رسونده و سیمش رو گیر اورده....   کشتی با کیب...
15 آبان 1390

حساب بانکی

بابایی یه حساب بانکی تو اردیبهشت ماه برای من باز کرد این اولین حسابمه و مثل همیشه عکساش هم موجوده  این عکس ها روز 28 مهرماه گرفته شده(اون موقع کوچیک بودم و هوا هم گرم بود برای عکس گرفتن مناسب نبود) من  از کارمندای بانک پاسارگاد خصوصا آقای نظری رییس شعبه ممنونم که اجازه دادن ازشون عکس بگیریم(عکس گرفتن درون بانک ممنوعه) من هم همه عکسا رو نمیذارم عکس ها رو در ادامه مطلب ببینید...........   من و آقای نظری.......     یه دفعه پریدم برای گرفتن عینک آقای نظری که اگه بابا تعلل کرده بود وخودشو به من نرسونده بود  الان باید حسابمو خالی میکردم و میدادم بابت عینک........... ...
11 آبان 1390

آلبوم عکس مهر ماه

آلبوم عکس 12مهرماه 90     دنباله عکســــــــــــــــــــــــــها در ادامه مطلب....         خوب بود ؟   برای دیدن عکسای بیشتر از من به فیس بوک من سر بزنید ...
15 مهر 1390

اولین باری که خوابیدم... !

سلام این کامپوتر ما هم برای خودش شده یک پروژه !!! بگذریم..... دیشب اولین باری بود به طور رسمی خوابیدم اها الان میگم .... خوب من هر وقت که خیلی خوابم میومد تا یکی منو بغل نمیکرد و تکونم نمیداد و برام لالایی نمیخوند نمیخوابیدم ولی دیشب وقتی مامانی بم غذا داد و منو گذاشت زیر جغجقه تا بازی کنم و خودش هم رفت تو آشپزخونه که کاراشو انجام بده  بعد از چند دیقه میبینه که من هیچ صدایی ازم نمیاد ،میاد نگاه میکنه  .....  بــــــــــــــــــــعله تا من خوابه خوابم مامانی که بیکار ننشست یه چنتا عکس هم ازم گرفت.........   این هم عکس.         بقیه عکسها  در ادامه مطلب ببی...
10 مهر 1390

مرواریدهای بردیا

بچه ها  من  تا   امروز (٩٠.٦.٢٤) سه   تا  دندون  خوشگل  در  اوردم هـــــــــــــــــــــــــــــورا ... دارم بزرگ میشم دو تا بالا یه دونه سفید و خوشگل هم پایین ...
24 شهريور 1390

سفر به....(1)

سه شنبه هفته قبل(١٤/٤/٩٠)  من  و بابا و مامان  وخاله سارارفتیم  شیراز چون من بخاطر گردنم نوبت دکتر داشتم روز چهارشنبه ساعت٥ بعداز ظهر بعد از کلی دنبال آدرس گشتن بلاخره مطب رو پیدا کردیمو رفتیم پیش دکتر(رفیعی) دکتر هم بعد از معاینه من گفت که مشکلی ندارم...               خلاصه قبل از برگشتن به خونه رفتیم برای خاله آتوسا دو جعبه شیرینی و یک دست کله پاچه گرفتیم تا امیر که فردا  میخواست بره خارگ با خودش ببره... شام اون شبه ما هم شد کله پاچه  !!!! خیلی چسبید با نون سنگک تازه البته من که نخورد...
16 شهريور 1390
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به .... BARDIA .... می باشد